هرچی

وقتی که مرا دور می زنی ؛
یادت باشد که
عشق را در میدان من آموختی ….
دوباره به من خواهی رسید ،
شک نکن

ببين دورم بزني بدبختت ميكنم!!!!!!!!!!!! 

هااااااااااااا چيه ؟؟

| در تاریخیک شنبه 1 تير 1393برچسب:, ساعت22:52توسطرضا رزم آور |

دنیا رو می بینی ؟
حرف حرف میاره ، پول پول میاره ، خواب خواب میاره
ولی محبت خیانت میاره !

 

| در تاریخیک شنبه 1 تير 1393برچسب:, ساعت22:50توسطرضا رزم آور |

| در تاریخیک شنبه 1 تير 1393برچسب:, ساعت10:49توسطرضا رزم آور |

اگر شیری اگر میری اگر مور

گذر باید کنی آخر لب گور

دلا رحمی بجان خویشتن کن

که مورانت نهند خوان و کنند سور

| در تاریخچهار شنبه 14 خرداد 1393برچسب:, ساعت11:14توسطرضا رزم آور |

مدامم دل براه و دیده تر بی

شراب عیشم از خون جگر بی

ببویت زندگی یابم پس از مرگ

ترا گر بر سر خاکم گذر بی

| در تاریخچهار شنبه 14 خرداد 1393برچسب:, ساعت11:12توسطرضا رزم آور |

دلتنگ که باشی ،
آدم دیگری می‌شوی
خشن‌تر.. عصبی‌تر.. کلافه‌ تر و تلخ‌ تر
و جالبتر اینکه ، با اطرافیان هم کاری نداری
همه اش را نگه میداری و دقیقا سر کسی خالی میکنی ،
که دلـتنگ اش هستی...


| در تاریخسه شنبه 13 خرداد 1393برچسب:, ساعت15:47توسطرضا رزم آور |

انگشتانم رامی سوزانم یکی یکی 

وسرانگشتانم راداغ

وپنج انگشتم رافرومی برم

لابه لای خاطر ه ایی

که تورابرد

تابه اتش بکشد

رفتنت را

ازریشه

برای همیشه

| در تاریخچهار شنبه 4 دی 1392برچسب:, ساعت17:54توسطرضا رزم آور |

وقتی که اعتماد من
از ریسمان سست عدالت آویزان بود
و در تمام شهر
قلب چراغ‌های کودکانه عشق مرا
با دستمال تیره قانون می‌بستند
و از شقیقه‌های مضطرب آرزوی من
فواره‌های خون بیرون می‌پاشید

وقتی که زندگی من
هیچ‌چیز نبود
هیچ‌چیز به جز تیک‌تاک ساعت دیواری
دریافتم
باید، باید، باید
دیوانه‌وار دوست بدارم
کسی را که مثل هیچ‌کس نیست

| در تاریخچهار شنبه 4 دی 1392برچسب:, ساعت17:49توسطرضا رزم آور |

| در تاریخچهار شنبه 4 دی 1392برچسب:, ساعت17:43توسطرضا رزم آور |

در ميان موجهايی که تازه به دنيا آمده اند،در انبوه شاخه هايی که عاشقانه شکوفه کرده اند،لا به لای ابرهای مهربانی که فردا باران می شوند ،تو را می بينم در تاج طلايی خورشيد،در صدای مرغ های سپيد دريايی،در زيبايی اشعارحافظ،در جذبه پری های گمشده و در آينه ای که جز تصوير تو ثروتی ندارد،تو را می بينممن بی تو يک بوسه فراموش شده ام،يک شعر پر از غلط،يک پرنده بی آسمان،يک نسيم سرگردان،يک رويايی ناتمام.من بی تو بهاری غريبم که در برف متوقف مانده است.يک جويبار سرد که هيچ وقت به دريا نمی رسد.يک عشق باشکوه که مجالی برای شکفتن ندارد.يک شاعر ارغوانی که نمی تواند آخرين بيت غزل های عاشقانه اش را بسرايد.مهربونم،می خواهم تمام تمام سيب های دنيا را برايت بچينم و روی پوست زلالشان بنويسم 

<< عاشقانه دوستت دارم>>.

| در تاریخچهار شنبه 4 دی 1392برچسب:, ساعت17:41توسطرضا رزم آور |